جلسه دوم :انواع شناخت دین
جلسه دوم
انواعشناخت دین
بسم الله الرحمن الرحیم
وصل الله علی محمد و آله الطاهرین
عرض سلام و ادب بر همراهان گرامی
تحیات الهی نثار تمام کسانی که در این عصر پر فریب دغدغه عبودیت دارند
امیدوارم پس از بحث امشب از جلسه بعد وارد مباحث توحید بشویم .
در جلسه قبل عرض شد اعتقاد باید درونی شده باشد تا مفید باشد و شناخت تقلیدی در مساله اصول دین کافی نیست و اسلام دین تعقل است دلائلی هم مختصرا گفته شد.
نکته ای که در این قسمت باقی ماند این است که :
محدوه این شناخت استدلالی تا کجاست ؟
یعنی آیا برای همه مسائل دین باید دنبال دلیل باشیم ؟
پاسخ مثبت است
ما باید برای تمام مسائل دین دنبال دلیل باشیم .و از پیروی بدون دلیل نهی شدیم
اما این دلائل کیفیتشان با هم فرق دارند . برخی از آنها متصل به برخی دیگر هستند
.برخی از آنها زمان درکشان متفاوت است یا ابزار خاص درکشان باید وجودداشته باشد
برخی از دلائل را باید و واجب است حتما خود انسان بفهمد و بپذیرد والا دیانتش لنگ میزند و به اصطلاح واجب عینی است
برخی را می تواند از فهم دیگران استفاده کند و واجب نیست تا زمانی که متخصص در آن زمینه وجود دارد خودش دنبال کسب تخصص برود .در واقعش وجوبش به اصطلاح کفایی است .
خلاصه اینکه دین دین دین استدلال است و حتی اگر هم حرف از موضوع بسیار مهمی با عنوان تعبد و پذیرش بی چون و چرا زده میشود پایه اش استدلال و تعقل است
توضیح اینکه:
دین شامل اصول و فروعی است
در قسمت اصول که درب ورودی دین است واجب انسان خودش فکر کند و دلیل طلب کند و تا برایش پذیرش عقلی ایجاد نشود دینداری او قابل خدشه است .
در بخش فروع هم نیاز به استدلال است اما به شکل دیگر
به یک مثال توجه بفرمایید:
(البته صرف مثال و برای ایجاد تفاهم بیشتر است )
شخصی بیماری خاصی دارد که نمیتواند به هر پزشکی اعتماد کند زیرا یک اشتباه کوچک می تواند به راحتی ضرر جبران ناپذیری به او زده و مقلا او را نقص عضو کند
عقلش حکم میکند باید پزشک حاذق بیاید و نباید بدون تحقیق سراغ هر پزشکی برود.
تحقیقات خود را شروع میکند از تمام افرادی که احتمال میدهد پزشک مناسب را می توانند به او معرفی نمایند پرسش میکند.
به شهر خودش اکتفا نمیکند بقیه شهر ها ی جهان راهم جستجو میکند . لیستی از پزشکان مناسب تهیه میکند . لیست را به افراد خبره و صاحب نظر ارائه میکند
آنها ازبین افرادی که او در جهان پیدا کرده چند نفر را انتخاب میکنند.
شخص مورد نظر حالا درباره صحت کار این چند نفر وارد تحقیقات جدید می شود.
درنهایت متوجه می شود یک نفر از این چند نفر تا کنون هیچ مریض بهبود نیافته ای نداشته .و همه اطباء دیگر هم بی چون و چرا او را تایید می نمایند
خب مقصود خودش را پیدا کرد
بهترین و متخصص ترین پزشک دنیا در درمان بیماری او
وقت میگیرد و وارد مطبش می شود
بیماری را مطرح میکند
آزمایشات و بررسی ها و معاینات مفصل انجام میشود
جالب اینجاست که پزشک علاوه بر تخص دلسوزی و اخلاق انسانی عالی هم دارد .
حالا وقت تجویز داروست :
برای بهبود او یک داروی تلخ و با ظاهر ناخوشایند تجویز می شود
آیا بعد از اینهمه درد سر
بعد از یقینی که به پزشک دارد
بعد از دلسوزی که از او دید
بعد ازاینکه مطمئن شد تنها راه بهبود او تبعیتاز این پزشک است
به خاطر تلخی دارو را پس میزند؟
آیا حالا در مطلب از ترکیبات دارو می پرسد و میگوید تا ندانم ترکیبات این دارو چیست و سیستم تاثیر گذاری و نحوه ساخت آن چگونه است نخواهم خورد ؟
پاسخ واضح است
حالا برگردیم به بحث و تطبیق بدهیم
تمام تحقیقات او پیش از ورود به مطلب همان اصول پذیرش و اصول دین هستند
اگر اینجا کوتاهی وتنبلی کند خود را به مخاطره انداخته
آنچه در مطلب گذشت پس ازپذیرش پزشک با تحقیقات مفصل از دستور به آزمایشات و تجویز دارو و…
فروعند .
از جهت مقایسه با اهمیت مرحله قبل و از جهت اینکه اگر آن اصل حل شد طبیعتا این مستقل نیست اصالت ندارد و به دنبال پذیرش پزشک و ایمان به توانمندی او خود به خودپذیرش دستورات اتفاق می افتد
آن دستوراتی که به خاطر انجام آن ودر نهایت بهبود حالش اصول پذیرش را با آن سختی انجام داد .
خب حالا اگر احیانا بیمار مورد بحث ما علمی هم داشت وعلت برخی دستورات پزشک را درک کرد یا برخی ترکیبات دارو را شناخت بسیار خوب است
اما اگر هم نداند هیچ ضرری ندارد.
به هرحال الان هم که بدون چون و چرا دستورات پزشک را اطاعت می کند در واقع با پشتوانه تعقل دارد ایت کار را انجام می دهد
البته مسلم است که اگر اینجا هم اطلاعاتی داشته باشد به آرامشش افزوده می شود .
بسیار خوب اصول دین ما مانند اصول پذیرش هستند .ضروری و لازم
من باید بدانم به چه دلیل خدایی هست و چرا باید اورا بپرستم و و و
اما پس از آنکه پذیرفتن اگر حکمت نماز و روزه و … را ندانم یا به طور یقینی و کامل ندانم ضرری ندارد
این همان داروی سعادت من است
و اگر ندانم اینکه خداوند فرموده بهشت اینطور است و جهنم آنطور … دقیقا یعنی چه ضرری به دینم نمیزند هرچند اگر علم داشتن بسیار خوب بود
البته اصلا برخی معارف هستند که ابزار درکشان در این عالم موجود نیست یا به طور عادی برای همه انسانها وجود ندارد و درکش نیاز به تهذیب فراوان دارد و تنها زمانی که انسان از برخی موانع خلاص شد می تواند درک کند یا بهتر بگویم تا در قالب مادی است درک نمیکند دقیقا کیفیت آن موضوعات چگونه است.
تصور بفرمایید برای جنینی که تنها با فضای رحم مادر انس دارد بخواهید درباره یک باغ زیبا مملو از پرندگان حرف بزنید
اما آن نکته ای که درباره واجب عینی و کفایی ذکر شد برمی گردد به دریافت دستورات درباره فروع دین
به طور خلاصه عرض کنم برای دریافت فروعات از منابع دینی باید انسانی عمری را در فراگیری علوم مرتبط صرف کند تا به اجتهاد برسد
اگر برهمه واجب عینی میشد امور اجتماع مختل میشد علاوه بر آن نیاز به استعدادخاص دارد که همه از آن برخوردار نیستند برای همین همینطور که لازم نیست همه پزشک شوند که خود را درمان کنند لازم هم نیست که همه مجتهد باشند و می توانند به بهترین مجتهد رجوع کنند
عذر خواهم از اینکه ناچار وقت مقداری طولانی شد
تا جلسه آینده همه بزرگواران را به خدای مهربان می سپارم