ضرورت شناخت -جلسه اول
جلسه اول: ضرورت شناخت
بسم الله الرحمن الرحیم
برای ورود به بحث ناچار از طرح مباحثی به عنوان مقدمه هستیم
آیا واقعا لازم است برای مباحث اعتقادی وقت بگذاریم؟
واقعا اینکه الان معقدیم و از کودکی معتقدبودیم کافی نیست؟
چرا حتما باید دلیل داشته باشیم؟
اگر با دلهایما ن اعتقاد داشته باشیم و اعتقاداتمان را دوست داشته باشیم و سراغ دلایل عقلی و منطقی نرویم چه اشکالی دارد؟
همراه باشید
و
صبور
تا پایان طرح بحث :
طور كلى تعاليم اسلام در سه قسمت خلاصه مىگردد:
1- اعتقادات: يعنى چیزی هایی كه به عنوان مسلمان بايد آنها را شناخت و بدان معتقد بود و باور قلبى به آن پیدا کرد
2- اخلاقيات :يعنى مباحثى كه به پیشزفت روحی و رشد انسانی او کمک می کند از قبيل شناخت صفات خوب و
آراسته شدن به آنها و دور كردن نفس از صفات زشت از قبيل: تكبر- حسد- كينه- عجب و …
3- احكام يعنى شناخت واجبات و محرمات الهى و پیروی از واجبات و دوری از حرامهای الهی .
مباحث اعتقادى را به سه روش می توان فرا گرفت
یا بگو در سه مرحله :
1- به شيوه متكلمين اسلامى 2- به روش فلاسفه اسلامى 3- به روش عرفاء اسلامى آنگاه است كه مىتوانيم به عمق
معارف الهى در قرآن و روايات و مناجاتهاى معصومين (عليهم السلام) راه بيابيم فعلا بحث ما به شيوه اوّل است
ما در این مباخث و در این مرحله به شیوه متکلمان نزدیکتر خواهیم بود.
مهمترين مسأله و باارزشترين بحث، خداشناسى است
در روايات آمده: معرفة اللّه تعالى اعلى المعارف یعنی شناخت خدا بلند مرتبه ترین شناخت هاست «از على عليه السلام»
و روایات فراوان دیگر در این زمینه .
از ديدگاه همه متفكران اسلامى و بلكه همه امت اسلام و بلكه همه عقلاء عالم، شناخت مبدء(از کجا آمدم) و
معاد(به کجا خواهم رفت) لازم و ضرورى است
کسی که نمیداند از کجا آمده به کجا می رود و به عنوان یک انسان چه دور نمایی برای آینده ابدی خود می تواند
تصور کند چگونه زندگی می کند؟
به عنوان یک انسان دارای قوه تعقل ،ما ناچاریم به این مباحث بپر دازیم دلائل متعدد و دقیقی میشود آورد که
انسان نیاز به این مباحث دارد.
ساده و مختصر بخواهیم عرض کنیم باید بگوییم:
عقل هر عاقلى حكم میكند به اينكه دفع و پرهیز ازخطر و ضرری که احتمال آن را می دهیم برای انسان ضروری است
توضيح مطلب:
ما انسانها در همه مسائل زندگی و امور دنيويمان با احتياط گام برمیداريم و در هر كارى خوب و بد وضرر و
منفعت را می سنجیم و بر اساس آن برنامه ريزى میكنيم و تا اطمينان پيدا نكنيم اقدام نمی كنيم .در انتخاب رشته
تحصيلى منافع خود و يا جامعه را مد نظر قرار می دهيم، در تجارت و دادوستد مصالح
خود را مورد نظر قرارمی دهيم، در ورود به يك حزب يا گروه سياسى و غيره پيرامون آن مطالعه
مىكنيم در پذيرش آتش بس و يا صلح ،مصالح فرد يا ملت و مكتب را مدّ نظر قرار مىدهيم،
اگر بخواهیم نقطه اى را بعنوان قرارگاهانتخاب كنيم تا مطمئن نشويم كه اينجا از خطرات
احتمالى مصون است آن را انتخاب نمی كنيم
اگر بخواهیم به مسافرت برويم تا از امنیت جادّه مطمئن نباشيم اقدام نمی كنيم
و خلاصه در هیچ كار كوچك یا بزرگ نسنجيده اقدام نمی کنیم بلكه پيرامون
آن مطالعه می كنيم.
تازه امور دنيوي قابل قياس با مسائل اخروى نيست چون در مسائل اخروی مسئله سرنوشت ابدی است
ممکن است در آخرت همیشه انسان شادكام باشد و يا تا ابد گرفتار و معذب باشد
⬅️ حال در طول تاريخ پيامبرانى آمده اند و از عالم دیگر سخن گفته اند .از موجودی به نام خدا
با تمام وجود مردم را از بی توجهی به قيامت ترسانيده و به نعمتهاى بهشتى وعده داده اند و در راه اين آرمانهاى
بلند تا پاى جان مقاومت نموده حتی در اين راه جان داده اند و انسانهاى فراوانى به آنها گرويده ا ند و در مقابل
مستكبران و گروههاى زيادى هم با آنها مخالفت نموده اند تا جایی که به مرز جبهه بندى رسيده و به مبارزات
دامنه دارى دست زده اندآيا اين مقدار كافى نيست كه هر انسانى احتمال دهد كه شايد سخن انبياء
حق بوده و اگر تبعیت نکنم ممکن است پس از مرگ پشیمان شوم؟
آيا وجدان انسان بدون مطالعه و كنجكاوى مىتواند آرام بگیرد؟
پس به حكم عقل به منظور دفع و رفع اضطراب و نگرانى و ايجاد آرامش روحى بايد به سراغ تحصيل
معارف رفت تا دفع ضرر احتمالی شود آن هم احتمالى كه كاملا منطقى و عقلائى است و عقلاء
عالم آن را ناديده نمىگيرند
مثالهایی وجود دارد که پس از پایان طرح بحث عرض می شود و مطلب روشن تر می گردد.
دلایل دیگری هم برای ضرورت توجه به مطالب اعتقادی و شناخت هستاما خلاصه عرض شد
بسیار خوب فرض که پذیرفتیم شناخت ضروری است
ما که منکر نیستیم وبه صورت تقلیدی از پدران خود شناخت را به ارث بردیم
چرا کافی نیست؟
ابتدا دیدگاه اسلام را درباره ضرورت شناخت استدلالی و پرهیز از شناخت تقلیدی عرض کنیم
تا بعد برسیم ببه بیان چند نکته
از ديدگاه قرآن مجيد و روايات اهل بيت (عليهم السلام) و دانشمندان اسلامى تقليد در مسائل اعتقادى
به هرشكل و از هر كسى صد در صد مردود و تفكر و استدلال صد در صد مطلوب است
اسلام می كوشد تا پيروان اين مكتب مسائل اساسی مكتبشان را با فكر و انديشه انتخاب كنند و قرآن به صراحت مىگويد:
فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ، «سوره زمر آيه 18»
ترجمه:
بندگان مرا که سخن را میشنوند و بهترینش را تبعیت میکنند بشارت ده
بدیهی است برای انتخاب بهترین سخن باید از تفکر و استدلال کمک بگیریم
در قرآن آيات فراوانى تقليد در اصول دين را سرزنش نموده از قبيل آيه 104 سوره مائده، آيه 78 سوره يونس،
آيه 53 سوره انبياء، آيه 74 سوره شعرا، آيه 104 سوره مائده، آيه 21 سوره لقمان و آيه 170 سوره بقره و …
بزرگواران خودشان مراجعه بفرمایند.
هیچ کتاب آسمانی وهیچ مکتبی اینقدر بر تفکر و تعقل و استدلال تکیه نکرده
در کتب روایی شیعه مطالب تاکیدی فراوانی درباره ضرورت تعقل وجود دارد
اما توجه به این موضوع ضروری است که:
منظور از تعقل و پرهیز از تقلید ،تفکر در اصول است نه در فروع.
علت این موضوع چون بحث مستقل نیازدارد و قصد نداریم بحث امشب طولانی شود انشاء الله در
جلسه آینده آینده مطرح خواهد شد
اما آن نکاتی که عرض شد در توضیح بیشتر ضرورت شناخت استدلالی و عقلی دین:
از دو حال خارج نیست
یا ما عقایدمان استدلالی است و یا تقلیدی
اگر استدلالی و با استدلالهای خوب بود که الحمد لله
اما اگر تقلیدی بود یا این عقاید برای ما ارزشمندند یا نیستند
اگر ارزشمند نبودند که هیچ ، با ید بحث دیگری آغاز شود.
اما :
اگر ارزشمند بودند و استدلالی هم نبودند
آنوقت چه تضمینی وجود دارد آسیب نبینند؟
چه تضمینی وجود دارد با چند شبهه و سوال که پاسخ آن را نمیدانیم متزلزل نشوند؟
آنهم در دنیای امروز
نکته بعد:
همه ما عزیزانی داریم
آیا دوست نداریم دین دوست داشتنی خود را به آنها با استحکام و قوت منتقل کنیم؟
بدون دلیل و استدلال می پذیرند ؟
بعد:
آیا خود را دربرخی امور دینی کسل نمی بینیم ؟
آیا امکان دارد گاهی عدم نشاط دلیلش عدم استدلال و اطلاعات کافی و ضعف باور و یقین باشد؟
بعد:
آیا دوست نداریم دین عزیزمان را ترویج یا از آن دفاع کنیم؟
بدون منطق و استدلال می شود؟
و آخر الکلامِ طرح بحث امشب یک نکته خاص است :
اعتقاد و ارزش باید درونی شده باشد و در جریان درونی شدن ملکه نفس شود تا باطن انسان را
تحت تاثیرقرار دهد و نورانی کند .
این بدون برهان (یاعقلی یا قلبی به معنای خاص که الان جای طرحش نیست )ممکن نیست.
شنیده اید در روایات که برخی مسلمان نمی میرند؟
دلائل مختلف دارد
از جمله : درونی نشدن اعتقادات
که در زمان سختی های مرگ (سکرات موت)متحیر می شود
و و و
سخن به درازا کشید
عذر خواهم
و
از تحمل شما متشکرم
ادامه در جلسات آینده
غفر الله لنا و لکم